|
|
منوي اصلي |
|
|
|
موضوعات |
|
|
|
اضافات |
|
|
|
آخرین مطالب |
|
|
|
طراح قالب |
|
|
|
|
آنچه در آسمانها و زمین است همه در دست با کفایت پروردگار دو عالم قرار دارد
اباصالح التماس دعا هرکجا رفتی یاد ما هم باش
|
بسم الله الرحمن الرحیم
استخاره آنلاین با قرآن مجید
در روایات آمده بهتر است که قبل از استخاره
سه بار سوره ي اخلاص (قل هو الله احد) را بخوانید
سپس سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید
نيت کنید و به انچه كه مايلید استخاره نمایید
دست نیاز گر پیش غیر او میکنی دراز /پل بسته ای تا بگذری از آبروی خویش
بازی آنلاین تراوین "رایگان بازی کنید"
|
|
|
هشدارهای خداوند |
|
خارق العاده و "وسوسه انگیز"بازی اینترنتی TRAVIAN |
نظرات شما عزیزان:
سوگند
ساعت10:40---5 دی 1391
وای چه وبلاگی ممنون بخاطر زحمتتون.
شقایق
ساعت19:50---10 مهر 1390
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است ... شاملو
شقایق
ساعت10:54---8 مهر 1390
مولا شنیدم لاله ها را دوست داری
آیینه های آشنا را دوست داری
با یاد قرآنی که بر نی خوانده می شد
صوت مناجات و دعا را دوست داری
مولا شنیدم نی حکایت کرد از تو
می گفت دل های رها را دوست داری
مولا شنیدم در مقام آسمان ها
تنها مقام کربلا را دوست داری
از اهل بیتت،از دلت پیداست بسیار
آتش گرفتن در خدا را دوست داری
مولا اگر چه این لیاقت را نداریم
اما بگو آیا تو ما را دوست داری؟
شقایق
ساعت10:47---8 مهر 1390
بی تو نشستم در خیابان زیر باران
گویی که مجنون در بیابان زیر باران
افتاده نان خشکی از منقار زاغی
گنجشک خیسی می خورد نان زیر باران
هر کس به قدر روزی خود سهم دارد
سهم من از تو: چشم گریان زیر باران
ای کاش می شد با تو ساعتها قدم زد
از راه آهن تا شمیران زیر باران(خیابان ولی عصر)
با طعنه عابرها سراغت را گرفتند
آخر چه می گفتم به آنان زیر باران؟
باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تو می گردد دو چندان زیر باران
وقتی دعا در زیر باران مستجاب است
دیگر چه کاری بهتر از آن زیر باران
پروردگارا در غیاب حضرت عشق
رعدی بزن ما را بسوزان زیر باران
شقایق
ساعت23:14---6 مهر 1390
نور را پیمودیم،دشت طلا را در نوشتیم. افسانه را چیدیم،وپلاسیده فکندیم. کنار شن زار ،آفتابی سایه بار،مارا نواخت.درنگی کردیم. برلب رودپهناور رمز،روءیاهارا سر بردیم. ابری رسید،وما دیده فرو بستیم. ظلمت شکافت،زهره را دیدیم،وبه ستیغ برآمدبم. آذرخشی فرود آمد،وما را در نیایش فرو دید. لرزان،گریستیم،خندان،گریستیم. رگباری فرو کوفت:از در همدلی بودیم. سیاهی رفت،سربه آبی آسمان ها سودیم،درخور آسمان ها شدیم. سایه را به دره رها کردیم.لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم. سکوت ما بهم پیوست و ما،((ما))شدیم. تنهایی ما تا دشت طلا دامن کشید. آفتاب از چهره ما ترسید. دریافتیم ،و خنده زدیم. نهفتیم و سوختیم. هرچه بهم تر ،تنهاتر.، ازستیغ جدا شدیم: من به خاک آمدم،وبنده شدم. تو بالا رفتی،وخدا شدی.
شقایق
ساعت19:13---3 مهر 1390
الهی دخترت شقایق قربونت بره // چه خبر ؟
شقایق
ساعت19:10---3 مهر 1390
هـمـه دل سوخـتـهی هجـر نگاریم نگارا تو بیا
در هـمـه عـمـر نگــر چشـم براهیم نگارا توبیا
نهـراسـیـم ز ره ، بـا هـمـهی شــیــب و فـــراز
تشنـهی دیـدن آن چهـرهی ماهـیـم نگارا تـوبیا
ابـر چشـمان بـه رهـت مـویـه کـنـان مـی بـارد
خیره برجلوهی یک گوشه نگاهیم نگارا توبیا
شقایق
ساعت19:07---3 مهر 1390
یک سقا در هند ... دو کوزه بزرگ داشت که هر کدام از آنها را از یک سر
میله ای آویزان
می کرد و روی شانه هایش می گذاشت.
در یکی ازکوزه ها شکافی وجود داشت ... بنابراین در حالی که کوزه سالم ...
همیشه حداکثر مقدار آب ممکن را از رودخانه به خانه ارباب می رساند...
کوزه شکسته تنها نصف
این مقدار را حمل می کرد. برای مدت دو سال ... این کار هر روز ادامه داشت ...
سقا فقط یک کوزه
و نیم آب را به خانه ارباب می رساند.
کوزه سالم به موفقیتش افتخار می کرد ! اما کوزه شکسته بیچاره از
نقص خود شرمنده بود و از اینکه
تنها می توانست نیمی از کار خود را انجام دهد ... ناراحت بود.
بعد از دوسال ... روزی در کنار رودخانه... کوزه شکسته به سقا گفت...
من از خودم شرمنده ام
و می خواهم از تو معذرت خواهی کنم ... سقا ÷رسید :
از چه شرمنده هستی؟
کوزه گفت : " در این دو سال گذشته من فقط توانسته ام
نیمی از کاری را که باید انجام دهم.
چون شکافی که در من وجود داشت... باعث نشتی
آب در راه بازگشت به خانه اربابت می شد.... به خاطر ترکهای من ... تو مجبور شدی
این همه تلاش کنی ولی من نتوانم به وظیفه خود عمل نمایم.
سقا دلش برای کوزه شکسته سوخت و گفت :
" از تو می خواهم در مسیر بازگشت به انه ارباب ... به گلهای زیبا کنار
راه توجه کنی"
کوزه شکسته... هر روز به گلهای زیبا کنار جاده می نگریست
اما نشت آب همیشه او راگین میکرد.
تا اینکه یک روزسقا به او گفت :
من از شکافهای تو خبر داشتم بخاطر همین در کنار راه ... گلهای کاشتم که ه
برای مدت دو سال ... من با این گلها... خانه ارباب را تزئین کرده ام ... بی وجود تو
این مسیر نمی توانست این قدر زیبا باشد.
سید محمد
ساعت17:49---3 مهر 1390
سلام با یه مطلب جدید به روزم. حتما تشریف بیارید
مدرسه قرآنی حضرت مریم
ساعت16:02---3 مهر 1390
سلام.وبلاگ جامع و کاملی داری من شما رو لینک کردم شما هم اگر لایق دونستی من رو با نام مدرسه قرآنی حضرت مریم (س)لینک کنید. www.hazratemaryam.loxblog.ir
aram
ساعت0:43---3 مهر 1390
سلام شما عضو آرام باکس هستید ولی کد باکس رو از روز اول در سایت / وبلاگ خود قرار ندادید به شما 24 ساعت وقت داده میشود که کد را قرار دهید در غیر این صورت عضویت شما لغو میشود
|
[+]
نوشته
شده توسط < "امسافر منتظر" > در شنبه 2 مهر 1390برچسب:, در ساعت 19:20 | |
|
|
|
|
|
|
|
درباره وبلاگ |
|
بسم رب الحسین
◄سلام دوستان
◄از اینکه "وبلاگ ما" را انتخاب کردید متشکریم...
◄امیدواریم لحظات خوشی را با ما داشته باشید...
◄عزیزانی که دوست دارند در این وبلاگ عضو بشن ، کافیه در قسمت ورود اعضا عضو بشن یه دقیقه بیشتر وقتتون را نمیگیره
◄شرایط عضویت هم اینه که شما وبلاگ یا سایت فعالی داشته باشید...
عکس خانم و آهنگی که خوانندش خانم باشه و قالبهای خانم دار نذارین ( لطفا")
◄پس وقت را از دست ندهید و به جمع ما بپیوندید...
|
|
|
|
|
|
آرشيو |
|
|
|
آمار |
|
|
|
لينكدوني |
|
|
|
CopyRight| 2009 , mosafermontazer.LoxBlog.com , All Rights Reserved Powered By
Blogfa | Template By:
LoxBlog.Com
|